علی سیناعلی سینا، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره
زندگی مازندگی ما، تا این لحظه: 21 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

اومدی تا منو به آرزوهام برسونی

2 سال و4 ماه و 6 روز

1394/6/2 14:00
نویسنده : ناهید
282 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهت گلم...پسر کوچولوی وروجکم...

خیلی حرفا هست که دلم میخواد بنویسم تا یادم نره فعلا هر چی که یادم اومد رو مینویسم

- اینروزا که میگم این یکی دو هفته ای یه رشد جهشی داشتی...تو یادگیری...قدی و وزنی...و درک.هر چند رشد قد و وزنی داشتی ولی تازه به منحنی قبلی متمایل شدی و خیلی مونده تا جبران عقب موندنت بشه... من همیشه بین دو تا حس گیر میکنم خوشحالی از پیشرفتت و ترس از دست دادن پسر کوچولوی مامانیه خودم..با بامزگیها و حتی نگاه معصومانه ات که با بزرگتر شدنت داره تغییر میکنه...

- دستاتو حلقه میکنی دور گردنم و منو بغل میکنی...میگی دلم برات تنگ شده بود!!!...این مدل بغل کردنو تازگیا داری به خیلیا  تعمیم میدی هر کی که دوسش داری و بهت محبت میکنن یعنی پدر و مادر بزرگا ....

-خیلی دوست داری حرف خودتو به کرسی بنشونی..به هیچ عنوان دوست نداری بریم بیرون حتی با وعده پارک رفتن هم با گریه و غر زدن باید حاضرت کنم..اینم جالبه که راحت هر لباسی رو نمی پوشی و اصرار میکنی که لباسو دوس نداری. در عوض شدیدا به پویا و برنامه هاش علاقمندی...و ما باید محدودیت رو اجرا کنیم والا از پای تلویزیون تکون نمیخوری..

- یه سری از اسباب بازیاتو جمع کرده بودم تازگی اوردم دوباره دم دستت...با آجرهای خونه سازی قطار درست میکنی و اصرار میکنی که بیاییم و ببینیم... هنوزم عاشق حیونای جنگلت هستی و اصرار داری که مثلا گاوه یا ببعی سوار اسب بشن!!!! و اگه موفق نشی گریه میکنی!!!!!! و عادتت اینه که مدام داری جای اونا حرف میزنی ..مثلا اسب به ببعی..بپر سوار شو بریم...ببعی نمیشه نمیتونم...ااچرا نشد و کلافگی...

- خیلی جالبه وقتی برای اولین بار شعر یه توپ دارم قلقلیه رو کامل و بدون مکث خوندی.(من دو هفته پیش اینو از تو شنیدم وقتی رفته بودیم دیدن مامان بزرگی بابات که بهش میگی ننه)...قبلش بیشتر شعر اتل متل رو میخوندی...یا تیکه های پراکنده شعرای دیگه مثه حسنی ...کلا یه هو میزنی زیر اواز و ما رو متعجب میکنی مثلا یه شب اینو میخوندی...یارا یارا گاهی دل ما را به (چراغ)نگاهی روشن کن...البته با لحن و لهجه شیرین خودت...شعرای دیگه ای که میخونی.. کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه..درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه!! یا شعر من یه پرندم ارزو دارم درنده باشم...و....

- این یک ماه مربیتون تو خونه ازتون مراقبت میکرد و تو خیلی بیهوا تو خونه تیکه کلامهای اونو تکرار میکنی..دستتو میاری بالا و در حالی که به نشانه تهدید تکون میدی میگی حق نداری بیای تو آشپم(آشپزخونه...تنها کلمه ای که این مدلی میگی) خطر داره..مگه بهت ندفتم دیگه نیا(گ رو د تلفظ میکنی)..همنجا بشین تا برگردم...و...

- لاک پشتهای نینجا کارتونیه که بعد ماه رمضون پخش میشه و تو هم خیلی دوس داری و کل روز حرفشو میزنی و میگی لاد پشتهای اینجا ببینیم...از همون روز عاشق شمشیر شدی!! و مبارزه و کشتی گرفتن!!! فک کن همه این اتفاقا تو این مدت کم افتاده...و سعی میکنی مثه اونا موقع مبارزه خودتو به اینور و اونور پرت کنی و مصیبت از همینجاس که شروع میشه...تازه از پدرت هم میخوای تو مبارزه ها به همین شکل پر جنب و جوش شرکت کنه...

- هفته پیش توی مهمونی میوه ها رو برمیداشتی ولی نمیخوردی و بازی میکردی باهاشون از مهمون محترم خواستم بشقابو از دم دستت بذاره کنار جنابعالی هم نه گذاشتی نه برداشتی به ایشون گفتی...ای بابا...بشقابو برداشتی که من میوه هاتو نخورم!!.....خلاصه همه یه ساعت میخندیدن.

- هفته پیش رفته بودیم یه مهمونی نامزدی...مهمونی خیلی شلوغ نبود و یه عده از اول تا اخر در حال رقص بودن اگرچه اولش خیلی استقبال کردی و همراهی هم میکردی  اخرای شب به صورت کلافه با چهره خسته به من نیگا کردی و گفتی...اینا چرا اینقد میرقصن؟ و من نمیتونستم نخندم به لحن گفتنت..(به رقصیدن میگی قرصیدن)

-کتاب "مامان بیا جیش دارم" رو برات خریدم..شعرو حفظ کردی میخونیش...ولی تو عمل خیلی فرقی نکردی...تازه همش هم میگی بابا بیا جیش دارم!! شاید چون کلا تو این زمینه با پدرت بهتر همکاری میکنی تا من!!!!

پسندها (2)

نظرات (2)

همراه رایانه
2 شهریور 94 15:53
با سلام همراه رایانه مرکز پاسخگویی به مشکلات کامپیوتر وموبایل به صورت شبانه روزی ،حتی روزهای تعطیل تلفن تماس فقط از طریق خط ثابت: 9099070345 www.poshtyban.ir
مامان آروین
3 شهریور 94 8:38
سلام خانومی. ماشاء الله علی سینا هم معلومه با کاراش دیگه بزرگ شده. راست می گی منم گاهی فکرای تو به ذهنم می رسه. آروینم الان خیلی عاطفیه می دونم هر چی بگذره رفتارهاش عوض می شه. یه جا می خوندم پسرا از سن 6 7 سالگی باید بیشتر با باباشون باشن چون الگوبرداری میکنن و پدراشون باید رفتارهای مردونه رو غیر مستقیم بهشون آموزش بدن. احساس می کنم این طوری از گل پسرامون فاصله می گیریم. نمی دونم والاااا امیدوارم گل پسرامون همیشه سالم و شاد باشن.